Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری صدا و سیما»
2024-05-05@15:12:16 GMT

وقتی که اولویت با دل است

تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۸۵۱۰۵

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز ایلام؛ گاهی زندگی سخت است و آن قدر غم روی دل هایمان تلنبار می‌شود که راهی برای نفس کشیدن باقی نمی‌گذارد؛ اصلاً احساس می‌کنیم که به آخر خط رسیده ایم و آن جایی که ایستاده ایم ته دنیاست؛ تا این که دستی به دستگیری ات می‌آید، دستی که می‌گوید؛ دست خداست که از آستین خلق بیرون آمده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با این که جهاد بر زن‌ها واجب نیست؛ اما بانوانِ این دیار هر جا که ببینند کودکی با شمردن حسرت هایش، حساب و کتاب می‌آموزد و یا پدری از خواندن درسِ بابا نان دادِ فرزندش که بیشتر شب‌ها سر گرسنه بر بالین می‌گذارد، نگاهش را از شرمِ دستان خالی اش به زمین می‌دوزد و یا بوی غذا در آشپزخانه مادری نمی‌پیچد؛ نیمه‌ی مردانه اشان، بسیار پر رنگ‌تر از زنانگی اشان می‌شود و دست به جهاد می‌زنند؛ جهادی از جنس زدودن غبار محرومیت از دل‌هایی که زیر سقف‌های ساده اشان، بسیار کم، بوی نان می‌پیچد و به اصطلاح صورتشان را با سیلی سرخ می‌کنند. 

                                     

"رباب امامیان"، دختر جوانی که با تحصیل در رشته‌ی علوم قرآنی، دکترای اخلاق و انسانیت گرفته و مدرس حوزه و دانشگاه است.

 اولویت دلِ مهربانِ او در گروهی که برای دستگیری از محرومان تشکیل داده و اسمش را با معصومیتِ حضرت معصومه (س) مزین کرده است؛ مادرانِ بارداریست که وجودشان پر از عشق متولد شدن کودکانی ست که برای استقبال از آن‌ها در بی امکاناتی خانه‌ی محقرشان چاره‌ای جز دست روی دست گذاشتن ندارند.

او می‌گوید: (۱۶۷) مادر را زیر چتر حمایتِ گروهش برده و تا متولد شدن کودکان، مواد غذایی مقوی و هزینه‌های پزشکی شان را تأمین می‌کند، حمایت‌هایی که بعد از تولد آن‌ها نیز ادامه دارد.

از شیرینیِ لحظه‌ی تولد بچه‌ها که حرف می‌زند، اشک شوق در چشم هایش می‌نشیند و درهم آمیختنِ بغض و لبخندش، من را هم دچار احساساتی قشنگ می‌کند. 

او، می‌گوید: شیرین‌ترین لحظات زندگیم، دیدن گریه نوازدان در بغل مادر‌هایی ست که با لبخند، برق شادی در چشم هایشان می‌نشیند و این زیباترین و بزرگ‌ترین پاداشی ست که پس از ۹ ماه چشم انتظاری برای دیدن سلامتی مادر و کودک، از خداوند می‌گیرم.

اما مؤسسه‌ای که قدم هایش را برای شنیدن صدای نیازمندان راه اندازی کرده، کاملا مردمی ست و از مهر خیرین، شاخ و برگ می‌گیرد.

"رباب" خانم جوان، حالا در نیک نامی حسابی شهره شده و همه با اعتماد قلبی، در حد وسع و توانشان با او و مؤسسه اش، هم مسیرش می‌شوند و در راه خیری که آغاز کرده قدم برمی دارند.

                                         

او از صعب العلاج بودن بیماریِ "ترانه"‌ی ۵ ساله هم، می‌گوید و این که مادرش باید هر لحظه منتظر پایان عمر کوتاه دخترک معصومش باشد؛ مادری که فراهم کردن دارو‌های او برایش سخت است؛ اما سخت‌تر از آن، این است که قرار نیست این دارو‌ها ترانه اش را شفا بدهد؛ ولی با این حال او مادر است و باز برای تهیه‌ی دارو تمام تلاشش را می‌کند تا شاید مرگش را به تاخیر بیاندازد. 

ترانه، این روز‌ها در حال خواندن آخرین ترانه‌های چشمان معصوم خود برای مادر است و این، فقط کیسه‌ی داروهایِ دستان رباب است که مرهم زخم‌های دل مادر و التیام بخش درد‌های ترانه می‌شود.

اما گوش این شهر، پر از ترانه‌هایی ست که با عشق خوانده می‌شود، عشق به ترانه‌ها و مادرانی که بیشتر از هر چیز به محبت من و شما نیازمندند؛ مردمی که سرِ گرسنه بر بالین گذاشتن همسایه، برایشان دردناک است؛ برای همین هم بسیاری از این مهربانانِ بی توقع با تشکیل گروه‌های متعدد به یاری محرومان می‌شتابند و داشته هایشان را با آن‌ها تقسیم می‌کنند.

مادری مهربان برای محرومان 

صبریه رازیِ ۵۵ ساله، اما در حالی که صبرش برای بر دوش کشیدن دردِ دردمندان زیاد است، برای دیدن رنج هایشان صبر و قرارش را از دست می‌دهد و بسیار زود به دستگیری آن‌ها می‌رود؛ حتی شب ها، یک زنگ ساده تلفن او را روانه‌ی بیغوله‌هایی می‌کند که یا از سرما خوابشان نبرده است و او برای گرما بخشیدن به زیر سقف هایشان از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند و یا بیمارند و او باید پرستار آه و ناله هایشان شود.

رییس امور اجتماعی اداره کار، تعاون و رفاه اجتماعی استان در همراهی خود با او برای شنیدن صدای محرومان، می‌گوید: پارسال همین موقع‌ها بود که نم نم باران بر خشکی شیشه جلویی ماشین غلبه می‌کرد و کار برف پاکن را برای دیدن مسیرِ جلو سخت کرده بود و جعبه عقب ماشین که به خاطر بار زیاد به سختی درش را بسته بودیم، رسیدن به مقصد را برایمان مشکل می‌کرد.

                                           

اولین بار بود که خانم "رازی" و آقای "موسی نژاد" را همراهی می‌کردم.

ما پشت سر وانتی که یخچال را حمل می‌کرد، حرکت می‌کردیم تا این که بالأخره به درب کلبه محقری رسیدیم که با چند قطعه سنگ، جای پایی برای ورود به آن جا ساخته بودند؛ اهل خانه که زنی بی سرپرست بود و دخترکی با چشم‌های زیبا وعسلی و یک پسر بچه ذوق زده به استقبال خانم رازی و آقای موسی نژاد آمدند.

آقای موسی نژاد با وجود درد کمری که داشت با کمک راننده‌ی وانت یخچال را داخل خانه بردند. 

دلم سوخت که بعد از این او باید مضاعف شدن درد کمرش را تحمل می‌کرد.

بچه ها، خانم رازی را بغل می‌کردند و او هم مانند مادری مهربان ناز و نوازششان می‌کرد.

 دخترک می‌گفت خاله خوب شد که آن روز، برای پنجره‌ی اتاقمان شیشه خریدی، دیگر شب‌ها سردمان نمی‌شود. 

 هنوز بقایای نایلکس قبلی، دور شیشه‌ها وجود داشت.

                                     

خانم رازی، گاهی همرازِ زن جوانی می‌شود که فرغون به دست در بنایی به شوهرش کمک می‌کند تا برای ۳ تا دخترش سقفی بسازد که در سرمای زمستان در امان باشند و در همدردی با آن‌ها به دنبال تهیه مصالح ساختمانی هم می‌رود.

در میان مدیران استان هم هستند کسانی که به اصطلاح، دستشان به خیر می‌رود؛ خانم همتی، مدیرکل سابق بهزیستی استان ایلام هم علاوه بر خدمات سازمانی اش، عضو گروه‌های خیرین است. اوهم بخاری و گاز این خانواده را فراهم کرده بود و آقای محبی مدیرکل بنیاد مسکن هم با تهیه مصالح ساختمانی برای این خانواده، به ندای قلب مهربان خانم رازی پاسخی از جنس مهربانی داده اند.

خانم صبریه رازی بعضی وقت‌ها با خریدن یک دستگاه سبزی خورد کن، در سفره‌ی یک مادرِ سرپرست خانوار برای همیشه نان می‌گذارد و برایشان شغل پایدار فراهم می‌کند.

بسته‌هایی به نشانی مرام علی

دکترایش را در رشته‌ی مسائل و آسیب‌های اجتماعی گرفته؛ اما می‌گوید: بیشتر از آن که رشته‌ی تحصیلی اش در او تاثیر گذاشته باشد، روحیه‌ی خاصش او را به سمت این رشته کشانده است. 

او در پارکینگ خانه اش، مشغول بسته بندی مواد غذایی است؛ بسته‌هایی که می‌گوید معمولا در تاریکی شب به درِ خانه‌ها می‌برد تا نیازمندان به دور از چشم دیگران، کمک‌ها را دریافت کنند. کوچه‌هایی که با این قدم‌ها چقدر رنگ و بوی رد پای علی به خود گرفته است!

آقای علی موسی نژاد در حالی که گوشت و برنج و رب و حبوبات و... را به اندازه‌ی مصرف یک ماه خانوارها، داخل کیسه می‌ریزد، می‌گوید: خیلی‌ها می‌گویند چه فایده‌ای دارد که شما یکی دو وعده به نیازمندی غذا بدهید؟! 

پاسخ من به عنوان کسی که از نزدیک با مسائل و مشکلات این افراد آشنایی دارد، این است که همین کمک‌ها می‌تواند جلوی بسیاری از معضلات و آسیب‌های اجتماعی که مادران و زنان سرپرست خانوار را تهدید می‌کند، بگیرد.

                                         

او در حالی که به خاطر جابه جا کردن کیسه‌های متعدد غذایی خسته شده و نفس، نفس می‌زند، ادامه می‌دهد: من مؤسسه و یا گروهی ندارم و به صورت شخصی فعالیت می‌کنم؛ با این حال بیش از ۶۰۰ خانوار را با تشکیل پرونده، تحت حمایت قرار داده ام؛ در این پرونده‌ها مشکلات خانواده‌ها ثبت شده، برخی دانش آموز و عده‌ای دانشجو دارند، تعدادی بیمار هستند و عده‌ای هم برای ما موارد خاص محسوب می‌شوند. مثلاً تهیه شیرخشک برای کودکانی که در خانواده‌های بی بضاعت هستند که باید کمک رسانی به آن‌ها روزانه باشد.

آقای موسی نژاد از خاطره‌ای حرف می‌زند که می‌گوید این گونه موارد، کم هم نیست.

 او می‌گوید: بار‌ها پیش آمده که در هجوم تماس‌ها و التماس‌ها وقتی کاری از دستم برنمی آید، کلافه می‌شوم، ولی گاهی پیش آمده که برخوردی، حرکتی و پیامکی من را به خود آورده و خستگی را از تنم بیرون کرده و به ادامه راه و کار مصمم کرده است. 

 همین چند شب پیش حدود ۵۰ پرس غذا در بین خانواده‌های نیازمند توزیع کردم. در مقابل درب خانه‌ای که سایه‌ی پدر بر سر نداشتند، ایستادم و زنگ زدم. نوجوانی حدود ۱۶ ساله بیرون آمد و پس از رد و بدل سلامی و کلامی، گفتم به تعداد اعضای خانواده که ۴ نفر بودند، غذا بردارد. برداشت و رفت و چند دقیقه بعد این پیامک را فرستاد: سلام آقای موسی نژاد. عذرمیخوام، خواستم بهتون بگم کیسه رو که بازکردم ۵ پُرس بود، تاریک بود، فکرکردم ۴ پرسه، شرمنده م که ندیدم، اشتباه برداشتم...

من در پاسخ، درود فرستادم و صداقتش را ستودم. 

او باز پیام فرستاد که: خواهش می‌کنم ... مطمئن باشید کار خیرِهمیشگی شما از چشم رب العالمین دورنمیمونه... امیدوارم هیچ وقت گرفتارنشین خدا اجرتون بده...

 این‌ها محرک‌هایی ست که مرا بسیار به ادامه‌ی راه امیدوار می‌کند. به قول حافظ:

از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی 

                                               

همه، حاضریم سر کلاس درس تو 

آقا اجازه؟ کلاس تو از بس که شیرین است، غایب ندارد؛ درس‌هایی مثل نوع دوستی، مثل کیلومتر‌ها در جاده‌های خاکی و سنگلاخی آمدن تا دلِ سیاه چادر‌های عشایر، برای آموختنِ عملیِ درسِ خوب بودن و دوست داشتن.

 اجازه؟ درس‌های تو شیرین است وقتی که به ما می‌آموزی که چگونه داشته‌ها و شادی هایمان را با هم قسمت کنیم و از غم‌های یکدیگر کم کنیم تا به حاصل جمع خوبی هایمان اضافه شود.

آقای "عبدالصاحب ناصری" یکی از ده‌ها معلمی ست که سال هاست شاگردانش را با الفبای عشق و انسانیت آموزش می‌دهد. 

او مدیر مجتمع مدارس روستایی و عشایریِ چشمه کبود ایلام است؛ یعنی ۱۷ مدرسه در روستا‌ها و مناطق عشایری را مدیریت می‌کند.

 ابتدا فکر می‌کردم کمک هایش در مقطعی و فقط به خاطر شرایط کرونایی بوده، چون شنیده بودم او و همکارانش برای دانش آموزان نیازمند موبایل تهیه می‌کنند؛ اما در همصحبتی با او متوجه شدم که شاگردان نیازمند، همیشه بر سر سفره‌ی دلِ سخاوتمندش روزی خورده اند.

 او، می‌گوید:، چون دانش آموزان معمولاً از قشر ضعیف روستایی و عشایری هستند به آن‌ها تغذیه می‌دهیم و برای بعضی از آن‌ها هم لباس یا لوازم التحریر می‌خریم. 

آقای ناصری، اما به این هم اکتفا نمی‌کند، او به سفره‌ی خالی برخی از این خانواده‌ها هم می‌اندیشد؛ بنابراین با رفتن به میان خانواده‌ها از مشکلات و کمبودهایشان با خبر می‌شود و شعر زیبای:

 بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو‌ها را نماند قرار را تفسیری عملی می‌کند؛ و این روایتی بود از آتش به اختیار دل‌هایی که در این دیار به همدلی، از خودگذشتگی و عشق، معنایی زیبا بخشیده اند؛ معنایی که سختی‌های زندگی را برایمان قابل تحمل می‌کند و دنیا را جای خوبی برای زندگی؛ حتی اگر مشکل، یکی پس از دیگری از پنجره وارد شود و فقر از در، ما به خوبی‌های خودمان ایمان داریم و به قدرت عشقی که در مقابل آن‌ها کم نمی‌آورد؛ و این جا ایران است، روایت مهرورزی را از ایلام خواندید.

مراقب دل هایتان باشید....

نویسنده: زهرا پوراسماعیل

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

کلیدواژه: خانواده ها خانم رازی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۸۵۱۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حمایت از تولید از اولویت دولت سیزدهم است

به گزارش خبرنگار مهر، احمد بنافی در بازدید از ۴ واحد صنعتی در حال احداث شهرک صنعتی برازجان گفت، تمام تلاش ما این است که از تولید حمایت کنیم و به همین منظور بر روی احیا واحدهای راکد و توسعه واحدهای تولیدی متمرکز هستیم.

فرماندار دشتستان افزود: حمایت از سرمایه‌گذاران نیز بخش دیگری از پیگیری‌های ما است.

رئیس شورای اشتغال شهرستان از روند توسعه زیرساخت‌های فاز دوم شهرک صنعتی برازجان نیز بازدید کرد و گفت: در تلاش هستیم که تعدادی از زون‌های طراحی شده را در سال جاری به متقاضیان واگذار کنیم.

کد خبر 6095371

دیگر خبرها

  • جزئیات دور جدید فروش خودرو‌های وارداتی
  • آغاز دور جدید فروش خودروهای وارداتی در سال جدید + جزئیات | ثبت نام جدید انجام می‌شود؟
  • آغاز دور جدید فروش خودروهای وارداتی در سال جدید + جزئیات
  • طرح فروش فوری ریسپکت ۲ آغاز شد + جدول
  • بازنگری طرح هادی روستایی از اولویت‌های بنیاد مسکن بوشهر است
  • رئیس جمهور بیستم اردیبهشت به قم سفر می‌کند
  • حل مشکل آب کشاورزان قزوین اولویت مسؤولان باشد
  • مسئولان قانون را در اولویت امور خود قرار دهند
  • مردمی شدن فرهنگ در اولویت کار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است
  • حمایت از تولید از اولویت دولت سیزدهم است